اخلاص صفتی نفسانی است و هرگز ظاهر نمی شود، امّا برخی آثار و تبعات می توانند حکایت از وجود کلّی صفت اخلاص و نه در خصوص عملی خاص بنمایند.


1- اعمال نیک

اعمال نیک و انجام حسنات و ترک رذائل، هر چند با وجود صفت اخلاص اهمیت می یابند ولی به طور کلی حاکی از وجود اخلاص نوعی و کلی در ریشه جان آدمی هستند، کما اینکه معاصی و رذائل، حاکی از عدم وجود اخلاص می باشند.

رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند: کسی که با اخلاص شهادتین را بر زبان جاری کند و آن را با چیزی نیامیزد، به بهشت وارد می شود. حضرت امیر علیه السلام برخاست و گفت: چگونه با اخلاص بگوید و چیزی با آن مخلوط نکند؟ پیامبر خدا در پاسخ فرمود: حرص دنیا، جمع آن از راه نامشروع، رضایت از دنیا، بهترین سخن ها با بدترین اعمال، این ها آمیزه ها هستند.

فَمَنْ لَقَی اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَیسَ فیهِ شَی ءٌ مِنْ هذِهِ الْخِصالِ وَ هُوَ یقُولُ لا الهَ الّا اللَّهُ، فَلَهُ الْجنَّةُ فَانْ اخَذَ الدُّنْیا وَ تَرَک الآخِرَةَ فَلَهُ النَّارُ.[1]

پس کسی که خداوند متعال را ملاقات کند و چیزی از این خصلت ها با وی نباشد و بگوید لااله الااللَّه، بهشت برای اوست، و آنکه دنیا را بگیرد و آخرت را ترک کند. آتش بر او لازم است.

و نیز فرموده اند:

تَمامُ الْاخْلاصِ اجْتِنابُ الْمَحارِمِ.[2]

همه اخلاص در پرهیز از محرمات نهفته شده است.

و این روایت نیز از حضرت امیر علیه السلام نقل شده است.

تَمامُ الْاخْلاصِ تَجَنُّبُ الْمَعاصی.[3]

همه اخلاص، پرهیز از گناهان است.


2- عدم انتظار ستایش

آنکه عمل نیک را به انتظار ستایش دیگران انجام می دهد، پیداست، برای خداوند آن را انجام نداده است.

قال رسول الله صلی الله علیه و آله: انَّ لِکلِّ حَقٍّ حَقیقَةً وَ ما بَلَغَ عَبْدٌ حَقیقَةَ الْاخْلاصِ حَتّی لا یحِبَّ انْ یحْمَدَ عَلی شی ءٍ مِنْ عَمَلٍ للَّهِ.[4]

هر حقّی حقیقتی دارد و کسی به حقیقت اخلاص نمی رسد مگر اینکه ستوده شدنش را برای عملی که به خاطر خدا انجام داده است، دوست نداشته باشد.


3- هماهنگی ظاهر و باطن

مخلص آن است که اگر چیزی از او آشکار شد، همان با باطن وی هماهنگ باشد.

قال علی علیه السلام: مَنْ لَمْ یخْتَلِفْ سِرُّهُ وَ عَلانِیتُهُ، وَ فِعْلُهُ وَ مَقالَتُهُ، فَقَدْ ادَّی الْامانَةَ وَ اخْلَصَ الْعِبادَةَ.[5]

آنکه پنهان و آشکارش، و عمل و گفتارش با هم مخالف نباشد، امانت الهی را اداء و عبادت را خالصانه انجام داده است.

ظاهر و باطن از سه حال خارج نیستند، یا ظاهر برتر از باطن است و یا بلعکس می باشند و یا هر دو مثل هم هستند. خداوند به حضرت موسی علی نبینا و آله و علیه السلام وحی فرمود که:

یا مُوسی مَنْ کانَ ظاهِرُهُ ازْینُ مِنْ باطِنِهِ فَهُوَ عَدُوّی وَ مَنْ کانَ ظاهِرُهُ وَ باطِنُهُ سَواءً فَهُوَ مُؤْمِنٌ حقّاً، وَ مَنْ کانَ باطِنُهُ ازْینُ مِنْ ظاهِرِهِ فَهُوَ وَلِّی.[6]

ای موسی آنکه ظاهرش زیباتر از باطنش باشد دشمن من است و آنکه ظاهر و باطنش یکی باشد مؤمن حقیقی است و آنکه باطنش زیباتر از ظاهرش باشد، ولی من است.


پی نوشت ها:
[1] بحارالأنوار، ج 76، ص 360.
[2] کنزالعمال، 44399.
[3] بحارالأنوار، ج 77، ص 213.
[4] همان، ج 72، ص 304.
[5] نهج ‏البلاغه، نامه 26.
[6] جامع‏الاخبار، ص 185.


منبع: حوزه نت